نینی عاشق و نینیش و باباش

19 هفته و 4 روز

سلام سلام سلام عشق گشنگم سلام عمرم سلام جونم مامانی اومدم بگم چقدر حس بودنت خوبه چقدر این تکونای کوشولویی که سه هفتس حس میکنم برام شیرینه اینا نشونه ی سلامته توئه مامانی عاشقتممممم ینی عاشقتیمممممم مامانی زندگیمون با وجود تو کلی رنگ و بو گرفته بودنت بهترینه کوشولوی خوردنیه من نفسم همه کسم یه هفته گذشتو من فقط اذیتت کردم میدونم خیلی سخت بود برای خودمم بدترین روزا بود ببخش منو مامانی   قول میدم دیگه تکرار نشه باشه مامانی؟؟؟ مامانی ٤ شنبه تکونات کم شد و من کلی ترسیدم و به باباش گفتم و رفتیم سونو خدارو شکر که دخمل مامان خوب خوب بود  از سونو اومدیم بیرونو دخملی تکون خوردی خخخخخ اینو بگم که دخملی مامان مثل من عاشخ...
5 آبان 1392

15 هفته و 4 روزمونه هورااااا

سلام سلام سلام دخمل طلای من سلام عشق کوشولو خوبی گشنگ من من که خوبم فیکر میکنم توخم خوبی ینی ایشالله که خوبی مامانی دیروز ینی ٦مهر وقت دکتر داشتیم منم چند روزی بود که استرس داشتم اعصابمم این شکلی بود خخخ نمیدونم چرا ولی کلا اون چند روزو استرس داشتم همیشه وقتی نزدیک وقت دکتر میشه هم استرس دارم هم خیلییییییی خوشحالم که میرم دکترو سونو میکنه و میبینمت عسیسمممم خوشکل خانومی بگم از دیروز که من کله سحر بیدار شدم خوابالو خوابالو کارامو کردم و اماده شدم که با باباش بریم دکتر خلاصه رفتیمو نوبتمون شد و رفتیم پیش دکی جواب از غربالگری رو بهش نشون دادیم و اونم تائید کرد که خداروشکر همه چیز خوبه و مشکلی نیست  بعدشم گفت که...
7 مهر 1392

پایان سه ماهه اول و سونو ان تی

سلامممممم سلامممممم   سلام نینیش طلای مامان    خوبی عقش گشنگممممممم   نینیش جونم خداروشکر خدارو صد هزار مرتبه شکر که شما توی دلمی و سالمی عسیس دل مامان   نینیش کوشولو اومدم از 20 شهریور برات بگم که وقت غربالگری سه ماهه اول بودو پایان سه ماهگی   گل کوچولوی من باباش چهارشنبه خونه بود که با هم بریم  شب که من درست و حسابی نتونستم بخوابم نیمیدونم چیراا که ولی چرا مال استرس بود صبح بیدار شدیمو یه صبحانه خوشمزه خوردیم که خعلییییییی حال داد و منتظر شدیم تا ظهر بشه و  ما راه بیوفتیم به سمت موسسه پزشکی نسل امید ناهار خوردیم و منم خوشجیل موشجیل کردمو دبودو راه افتادیم  نیم س...
23 شهريور 1392

نینیشم چرا منو ترسوندی؟؟؟

سلام سلام   سلام مامانم سلام نفسم سلام عمر من سلام نینیشمممم   نینیشم خوشتلم  چرا انگده منو باباشو مامانی و بابایی رو ترسوندی؟؟؟    میدونی چی کشیدم مامانی؟؟؟   بزار از اولش بگم که چه بلایی سرم اوردی   مامانی یکم که چه عرض کنم کلی تنبل شدم شب نهایت ساعت 2 میخوابم    بیشتر دیگه چشام باز نمیمونه که بیدار شدنم که بمانددددد زود زودش   ساعت 12 هستش    چهار شنبه بود مامان از خواب بیدار شدم رفتم روم به دیفال دستشویی که   دیدم واییییییی چرا خونریزی دارم وایییییییییی دیگه حال اون لحظم وصف   شدنی نیست فقط میگفتم خدااا...
18 مرداد 1392

یه هفته خوب

سلام سلام  سلام نینیشممممممم سلام مامانی خوبی قلبونت برم؟؟؟ یه هفته گذشته و بهد از یه هفته خوشمل یه مامان تنبل اومده که ثبت خاطره کنه   کلی خوش گذشته این یه هفته اول از همه باید بگم که یکشنبه تفلد باباش بوددددددد الهی قلبونت بلم باباشم  تفلدت مبالک ایشالله هزار ساله بشی ایشالله همیشه سایه ات بالا سرمون   باشه عشقمممممم   مامانی برای باباش یه کیک کوشولو خریدم و شمع سال تفلدش ینی 29    ولی از اونجایی که الان بنده یکمی شیمکو شدم و همش دلم یه چیز    خوشمزه میخواد نتونستم تحمل کنم که اول عکس بگیریم بعد کیک ...
28 تير 1392

خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتت

سلامممممممممممممممم   سلام سلام سلام   عشق من نفس من جون من اومدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوش اومدی مامانمممممممممم   وایییییییییییییییییی نمیدونم چی بگم اخه چشام با اشک پر شده مامانم این اشکا اشکای   شوقه منه  اشکای یه استرسه شیرینو دوست داشتنیه    مامان فدات بشه گلم جات راحته؟ خوب به دلم چسبیدی؟   فقط میگم خدایا شکرتتتتتتتتتتتت خدایا ازت ممنونم خدا شکرتتتتتتتتتتتتت   دوشنبه یجورایی شد که گفتم شاید نینیش این ماه نمیاد ولی بعدش به شک افتادم با دکی   تماس گرفتم  برم پیشش اونم گفت احتمال داره نینیشت اومده باشه و برای شنبه بهم وقت داد   من...
21 تير 1392

نمیدونم منتظر باشم یا نه؟

سلام   سلام به همه   سلام فرشته کوچولوی نازنازی من   خوبی اوشولو کجایی؟ شاید همین نزدیکیا شایدم دور دور ولی منو نباید فراموش کنیاااااااااااااا   مامانی یه هفتس میخوام بیام ولی نمیشهههههههههه   الان اومدم ولیییییییییی   از هفته پیش و عروسی عمو هادی بگم البته فکر کنم باید بگیم دایی هادی خخخخ اخه دوتا   هادی داریم این  باشه دایی هادی   خیلییییییییییی خوش گذشت عروس و داماد که   محشررررررررررر بودن  البته منم کم   نمیدرخشیدم خیلی واخعا که خوشمل شدم (چگده از خودم تعریف میکنم نه  ما اینیم دیگه )   ایشالله که ...
15 تير 1392

اولین روزای انتظار

بسم الله الرحمن الرحیم   سلام نینیشم  کوچولوی نازم از این بعد قرار اینجا جایی بشه برای انتظارم  رفتم دکتر و همه چی خوب بود و اماده برای ورود شما امید وارم زود زود بیای و انتظارم طولانی نشه  فقط از خدا میخوام که تورو سالموصالح بهم بده حتی اگه انتظارم کلی طول بکشه دیگه نمیخوام به خدا بگم زود نینیشمو بده که خدا هم زود ازم بگیرت  دیگه طاقت ندارم اون روزا تکرار بشه  الان دورو برمون پر نینیه همه یه نینی توی راهه که ایشالله شنبه به دنیا میاد دلم میخواد زود زود بیاد که برم  ببینمش و بوش کنم شاید یکم اروم بشم ولی میترسم از اینکه اونجا نتونم جلوی اشکامو بگیرم ولی همه  سعیم اینه کسی ندون...
4 تير 1392

اخرین یادداشت برای نینیش بی وفا

سلام فرشته کوچولو رفتی خیالت راحت شد که جات همیشه اروم میمونه؟ الان دیگه تو و داداش یا ابجی بزرگت کنار همین  ولی من چی باباش چی مادوتا تنهاییم ....... من چیکار کنم چی بگم هنوز همه نفهمیدن تو رفتی همه میگن نینیشت چطوره ؟دوباره داغ دلم تازه میشه انگار خدا هر چی زن حامله و بچه کوچولوئه درست میزاره سر راه من تا دلم اتیش بگیره  چی بگم جلوی همه جلوی اشکامو میگیرم نمیخوام کسی ترحم کنه ولی تا میرسم خونه سیل اشکام مجال نمیدن نمیتونم خودمو نگه دارم نمیتونم به این فکر نکنم که دوباره چقدر باید منتظر باشم این دفعه کار ما برای تشریف فرمایی شما کللییییییییییییی سختتره ولی مهم نیست تو بیا همه چی تموم میشه مامانی دارم دیوونه میشمااا...
16 ارديبهشت 1392