نینی عاشق و نینیش و باباش

نینیشم چرا منو ترسوندی؟؟؟

1392/5/18 21:57
نویسنده : نینی عاشق
183 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام

 

سلام مامانم سلام نفسم سلام عمر من سلام نینیشممممماچ

 

نینیشم خوشتلم نگرانچرا انگده منو باباشو مامانی و بابایی رو ترسوندی؟؟؟ گریه

 

میدونی چی کشیدم مامانی؟؟؟

 

بزار از اولش بگم که چه بلایی سرم اوردی

 

مامانی یکم که چه عرض کنم کلی تنبل شدم شب نهایت ساعت 2 میخوابم 

 

بیشتر دیگه چشام باز نمیمونه که خجالتساکتبیدار شدنم که بمانددددد زود زودش

 

ساعت 12 هستش 

 

چهار شنبه بود ماماننگراناز خواب بیدار شدم رفتم روم به دیفال دستشویی که

 

دیدم واییییییی چرا خونریزی دارم گریهوایییییییییی دیگه حال اون لحظم وصف

 

شدنی نیست فقط میگفتم خدااااااااا مامانی میدونی چی کشیدم؟؟؟؟؟؟نگران

 

میدونی چجوری زنگ زدم به باباش گفتم اونم با اینکه ناراحت شد فقط میگفت

 

چیزی نیست هیچی نیست نترسیا هیچی نیستتتتتت هیچی نیست زنگ زدم

 

مامانی مامانی طفلکم که داشت میرفت اصفهان مثلا دوروز بمونه و بیاد میگفت

 

رسیدم قم برمیگردم گفت نهههه نیای ها اون از اونور گریه من از اینور تازه چگد

 

منو دلداری داد بمانددددد طفلی هر نیم ساعت میزنگید و حالمو میپرسیدناراحت

 

بعدشم بابایی فهمیدو اونم بدتر از مامانی فقط میگفت بابا هرچی خدا بخواد

 

همون میشه فکر نکن بهش اصلا بابا ناراحت نباشیا واییییییی با بابایی که حرف

 

میزدم که دیگه بمانددددد گریهخلاصه زنگ زدم به منشی دکیم چون خود دکی

 

نبود گفت برو سونو گرافی بعدم ببینیم چی میشه بابایی به باباش گفته بود

 

همین الان برو خونه باباشم بدو بدو اومد خونه و دوتایی رفتیم سونو گرافی

 

انقدر حالم بد بود که منشیه سونو بعد دو نفر فرستادم تو دکیه به باباشم گفت

 

بیا تو بیا بالا سر خانومت باش پدر خخخ با اینکه داشتم میمردم از ناراحتی و

 

استرس از حرفای دکیه خندم گرفته بود بعد به باباش  گفت بیا ببین اینم

 

نینیشتون این سرش این گردنش اینم قلبش ببین پدر الهی قربون قلبت بشم

 

مامانییییی بعد باباش گفت اخه اقای دکی خانومم دوبار سقط داشته برا همین

 

بیشتر ناراحته دکیه به باباش گفت پس این شیکم سومته باباشم گفت اره

 

ولی من موندم چرا دکیه اصلا با من حرف نمیزنه فقط به باباش میگه همه چیو

 

خخخخخخخ ولی بهم گفت جفتم پایینه حالا شدیم استراحت مطلق اندر

 

مطلقققققق اینو بگم که من دلم روشن بود به بودنت مامانم میدونی چرا چون

 

اون لحظه ها که واقعا کم اورده بودم با دل شکسته از خدا خواستم بهم بگه

 

نینیشم هست یا نه قرانو باز کردم نمیدونم چه سوره ای بود انقدر که حالم بد

 

بود ولی ایه هایی اومد که معنیش معجزه خدا بود بعد اون بود که یکم اروم

 

شدم ولی استرسم بود نینیش کوشولو ببین مامانی چکردی با منو باباش؟؟؟

 

امیدوارمهمیشه پیشم باشی نینیشم در پناه حق سالم و سلامت بیای ببلم

خدایا شکرت خدایا به خاطر همه داده ها و نداده هات شکرت خدایا میدونم

 

هرچه دادی صلاحت بوده هر چی ندادی حکمتت خدایا شکرت خدایا نینیشم و

 

به خودت سپردم هرچه صلاح باشه خدایا منتظر معجزت بودم و دیدمش خدا

 

عاشقتممممممممممممممم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامی
25 مرداد 92 0:51
Hآخی غزیزم عجب نینیش شیطونیه خخخخخخ منم جفتم پایین بود. حالا حسابی استراحت میکنی عوضش