اولین دکتر
سلام سلام
باز اومدم تعریف کنم از اونوقتی که برای اولین بار رفتم پیش دکترمو.......
روز ١٦ بهمن ماه بود دوشنبه: باید میرفتم مترو شاهد که باباش بیاد دنبالمو بریم دکتر چون دوست داشت با هم
بریم بماند که چقدر خسته شدم تا شاهد ولی خوب بود بعدشم که باباش اومد و رفتیم و رفتیم تا رسییدیم به
ستارخانو بعدشم دکیه خانوم مهربون
دونفر جلوی ما بودن و زودی کارشون تموم شدو رفتن من کلییییییییییییییی خوشحال بودم باباشم مثل من جواب
ازمایشارو برده بودمو خوشحال رفتیم پیش دکتر که یهو با دیدن جواب ازمایشا ته دلمونو خالی کرد
بهمون گفت رنج جواب خیلی پایینه احتمال داره خارج رحمی باشه تموم دنیا و خوشیام رو سر خراب شد
نمیدونین چه حالی بودم بغض گلومو گرفته بود داشتم دیوونه میشدم وای دوباره ینی چی خداااااااااااا
رفتیم برای سونو گرافی چون دکی خودش دستگاه سونوگرافی داره نمیدونین وقتی داشت سونو میکرد چه
حالی داشتم فقط جلوی خودمو گرفته بودم که گریه نکنم همش میگفتم خدا خواهش میکنم نینیشم تورو خدا
خودتو نشون بده خداااااااااااا یا امام حسین کمکم کن
٤ دقیقه سونو به اندازه ٤سال برام طول کشید دکی هی میومد جلو هی میرفت عقب هی از جلو مانیتورو نگاه
میکرد هی میرفت عقب به مانیتور نگاه میکرد کفرم در اومده بود که یهو گفت اهانننننننننننن اینهاشششش
این بود فنقلت که این همه مارو سر کار گذاشته ؟؟؟؟خیلیییییییییییییی کوشولوهههههههه خیلییییییییییییی
برای همینم رنج ازمایشا پایینه وایییییییییییی دیگه نمیشنیدم چی میگه فقط میگفتم خدا شکرت خدا عاشقتم
خدا خیلییییییییییی عاشقتم دکی رفت بیرون پیش باباش و داشت براش توضیح میداد که نینیش هنوز خیلی
کوشولوهه هنوز یه ماهشم نشده و این چیزا منم خوشحال خوشحال اماده شدمو اومد بیرون ولی خداییش
مردمو زنده شدم تا بودنتو دکی تایید کرد وای خدا عاشقتممممممممممممممممممممم خدااااااااااااااااا
بازم زیادی حرف زدم ببخشین
نینیش جونم عشق مامان توروخدا تنهام نزار من میمیرم بدون تو خواهش میکنم تا ابد پیشم بمون بوسسسسسس بوسسسسسسسسس بوسسسسسس